پادرا

سرزمین با شُکوه

پادرا

سرزمین با شُکوه

فرستاده ها

خطا ازمن است می دانم!!!
از من که سالهاست گفته ام "ایاک نعبد"...
اما به دیگران هم دلسپرده ام...
از من که سالها گفته ام "ایاک نستعین" ...
اما به دیگران هم تکیه کرده ام...
اما رهایم نکن...
بیش از همیشه دلتنگم ...

به اندازه ی تمام روزهای نبودنم...!!!


 ممنون دوست عزیز

فرستاده ها

الهی! به غلط می رفتم! تو را تا مرز ادراک عقلانی ام کوچک می شمردم! اثبات ات می کردم! رد ات می کردم!
خداوندا! از تو فلسفه ای ساخته بودم! فلسفه ای که من!!! ساخته بودم...
خداوندا! مرا ببخش...
اقرار می کنم خدایا! در درگاه تو و در محضر ادراکم اقرار می کنم!
من!!! به بیراهه رفته بودم!
و امروز آمده ام تا با کودک احساسم، احساست کنم خدا! گرمای دستانت را به شانه های ناتوانی ایمانم بکش!
خدایا! چراغ ایمان را در دلم روشن کن! مگر تو نمی گفتی: مثَل تو مثَل نور است در دل مومن؟! نور حضور را به من غایب عطا کن!
خدایا! از ذهن و بازی های فریبنده اش خسته ام!
خدایا! چه روزهایی از زندگی ام را که در بازی های ذهنم نباختم!
خدایا ایمانم را به من بازگردان! ایمانی که در لحظه لحظه کودکی ام با من بود! ایمانی که تنها پشتوانه لحظه های بی کسی ام بود!
خدایا! ای"جایگزین همه نداشته های من!" اکنون بی ایمانم! جایگزین ایمانم باش!
خداوندگارا!
ای دریای بی نهایت عشق!
در این نیمه های شب! که سجاده ام درگاه توست و زبانم قلمم!
اکنون که می خواهم، فقط تو باشی و بس!
آرزویی دارم!
آرزویم را تا ابد به کائنات ات بسپار...
خداوندا!
بار الهی!
آگاهی ام باش خدایا!
مرا از شر ناآگاهی ها نجات ده!
بار الهی!
تنهایم! همه کسم باش!
خدایا!
خسته ام! دلتنگم!
مرا در آغوش گیر!
تو اشکهایم را پاک کن!
خداوندا!
" بغض دارم در گلو! دستم به دامانت!"
مرا ببخش خدایا!
بار الهی! موسیقی بودنم را با حضورت موزون کن!
ناکوکم خدا!!! کوکم کن!
قلبم را از آلایش ها در امان بدار!

معبود من! قبلم را سزاوار عشقم قرار ده!


                                               ممنون دوست عزیز

دو کبوتر


من به دنبال دلاویزترین شعر جهان می گشتم !
دو کبوتر در اوج،
 بال در بال گذر می کردند
دو صنوبر در باغ،
 سر فرا گوش هم آورده به نجوا غزلی می خواندند
مرغ دریائی،با جفت خود،
از ساحل دور رو نهادند به دروازه نور ...
چمن خاطر من نیز ز جان مایه عشق،
در سرا پرده دل غنچه ای می پرورد،
 - هدیه ای می آورد
- برگ هایش کم کم باز شدند ! برگ ها باز شدند :
 « ... یافتم ! یافتم ! آن نکته که می خواستمش !
 با شکوفائی خورشید و گل افشانی لبخند تو، آراستمش !
 تار و پودش را از خوبی و مهر،
خوشتر از تافته یاس و سحربافته ام :
(( دوستت دارم )) را من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام !

                                                فریدون مشیری

پوستر دوست عزیزم داود یوسفیان
برای دریافت پوستر بر روی آن کلیک کنید.

یا صاحب الزمان

هر چند که بیمار تو هستیم همه

دیوانه ی دیدار تو هستیم همه
بین خودمان بماند آقا عمری است
انگار طلب کار تو هستیم همه هم چاه سر راه تو باید بکنیم
هم اینکه از انتظار تو دم بزنیم
این نامه ی چندم است که می خوانی

داریم رکورد کوفه را می شکنیم


جلیل صفر بیگی


برای دریافت پوستر روی آن کلیک کنید.

پوستر سینا افشار

نامه های دوست - 5


و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری
( یونس 24 )

باران در شعر فارسی - 5

من نمیگویم درین عالم

گرم پو، تابنده، هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی
پاک، روشن
مثل باران

مثل مروارید باش

فریدون مشیری

قـــــــــرآن جـــــــــــاری

اگر عاشقانه هوادار یاری/ اگر مخلصانه گرفتار یاری/اگر ابرو میگذاری به پایش/یقیناً یقیناً خریدار یاری/ بگو چند جمعه گذشته ز خوابت/ چه اندازه در ندبه ها زار یاری/به شانه کشیدی غم سینه اش را/ و یا چون بقیه تو سربار یاری/ اگر یک نفر را به او وصل کردی/ برای سپاهش تو سردار یاری/به گریه شبی را سحر کردی یا نه/ چه مقدار بی تاب و بیمار یاری/ دل آشفته بودن دلیل کمی نیست/ اگر بیقراری بدان یار یاری/و پایان این بیقراری بهشت است / بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری....

برای دریافت پوستر بر روی آن کلیک کنید
چونکه خودم با این آهنگ آرامش گرفتم به همه می گویم
این آهنگ را دانلود کنید بعد از گوش کردن نظراتان را برایم بگذارید ممنون از همه دوستان

لینک دانلود