پادرا

سرزمین با شُکوه

پادرا

سرزمین با شُکوه

فرستاده ها


کودکی هایم اتاقی ساده بود
قصه ای دور اجاقی ساده بود

شب که میشد نقشها جان میگرفت
روی سقف ما که طاقی ساده بود

میشدم پروانه خوابم می پرید
خوابهایم اتفاقی ساده بود

زندگی دستی پر از پوجی نبود
باری ما جفت و طاقی ساده بود

قهر میکردم به شوق آشتی
عشقهایم اشتیاقی ساده بود

ساده بودن عادتی مشکل نبود
سختی نان بود و باقی ساده بود

قیصر امین پور

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد